من را در شبكه هاي اجتماعي دنبال كنيد

دانلود  قسمت سیزدهم فصل سوم سریال شهرزاد
دانلود  قسمت 13 فصل سوم سریال شهرزاد > و «شیرین-صابر» کاملا اتفاقی بوده و خبری از شم کارآگاهی ماوراالطبیعی سروان آپرویز نیست. سریال در همین ابتدا نشان می‌دهد که داستان بیش از پیش پیچیده شده است و می‌توان امیدوار بود که سریال شهرزاد قرار است از شر کلیشه‌های روایی سریال‌های ایرانی در پایان‌بندی رها باشد. پس از گفت گوی آپرویز و الیاس مستقیم به سراغ فرهاد، صابر و شیرین می‌رویم؛ جایی که این سه خیلی زود و پس از یک مکالمه ساده با یکدیگر هم‌پیمان می‌شوند و قرار می‌شود با هم‌فکری به سراغ دشمنان مشترک‌شان بروند. هم پیمان شدن این سه شخصیت حداقل می‌توانست از نظر دیالوگ‌نویسی کمی پیچیده‌تر و بهتر باشد.
این قسمت به نوعی منحصربه‌فردترین قسمت سریال است
در ادامه سریال سراغ پرداخت به خانواده سعادت می‌رود. خانواده‌ای که شاید پرداختن به‌ آن غیرمنطقی باشد اما در این اپیزود پرداخت به این خانواده موجب پایان یافتن نسبی خط داستانی هوشنگ بود. اتفاقی که به دلیل پیشینه این شخصیت نه‌تنها منطقی است، بلکه بن‌مایه‌ای اخلاقی هم دارد. با اینکه نحوه خودکشی کردن هوشنگ در نوع خود جالب توجه است و به مفاهیم اخلاقی مانند نتیجه‌ی خیانت به کشور و خانواده هم اشاره دارد اما شیوه‌های بهتری هم برای پرداختن به این اتفاق وجود دارد. ساده‌ترین نمونه این است که قباد یا نصرت هوشنگِ مهره سوخته را از بازی حذف کنند. البته نکته‌ای که در رابطه با حذف این کاراکتر وجود دارد، یکی این است که هوشنگ به واسطه گذشته ذلت‌بارش به مرز جنون رسید و همین جنون او را به کام مرگ کشاند. نکته بعد این که کاراکتر هوشنگ با تمام اعمالی که انجام داده بود، از دنیا پاک نشد، بلکه به نحوی پایش در دنیا بند ماند. نکته‌ی مهم و آخر هم اینکه این حذف کاراکتر هوشنگ می‌تواند نشانه‌ای بر این باشد که سازندگان حواس‌شان به پایان سریال است و کم‌کم دست به کار شده‌اند تا نقشه‌هایشان را برای پایان‌بندی سریال شهرزاد پیاده کنند.
سریال شهرزاد دقیقا پس از ماجرای خودکشی‌شدن هوشنگ، وارد جنایی‌ترین تم خود شد. جایی که آپرویز برای فرهاد نقشه می‌چیند و فرهاد به واسطه همان نقشه به حساب سرهنگ تیموری می‌رسد. سکانسی که به کمک فلش بک‌های ذهن آپرویز درباره وقایع پیشین، توانست ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کند و بیننده را به خوبی در متن ماجرا قرار دهد. جایی که فرهاد و صابر با یک نقشه حساب شده و کلاسیکِ بزن بهادری سرهنگ تیموری را می‌دزدند و یکی از بهترین نمایش‌های ممکن را برای بازجویی‌اش اجرا می‌کنند. ماجرایی که به رویارویی نماد آزادی‌خواهی (فرهاد) و نماد فساد (سرهنگ تیموری) منجر می‌شود و در متنش فرهاد بازجویی از بی‌گناهان را کاری حقیرانه می‌داند و در اقدامی کاملا نمادین، نامه اعمال شرارت‌بار تیموری را روی درجاتش سنجاق می‌کند. در انتها نیز غیرقابل پیش‌بینی‌ترین فرضیه برای مرگ تیموری به حقیقت تبدیل می‌شود و او به دست سرهنگ آپرویز به قتل می‌رسد. قتلی که باز هم به واسطه بازی بی‌نقص امیر جعفری و البته مصطفی زمانی و امیرحسین فتحی به یکی از سکانس‌های منحصربه‌فرد شهرزاد تبدیل شده است.
تم جنایی سریال در اوج خودش است
اما تعقیب و گریز فرهاد و آپرویز به مرگ تیموری ختم نمی‌شود و آپرویز با جسارت همیشگی‌اش سالار را از شیرین و صابر پس می‌گیرد. تا همین‌جای داستان پیچدگی‌ها و احتمالات داستانی به قدر کافی زیاد شده‌اند اما سریال به همین بسنده نمی‌کند و در یک پیچش دیگر، اکرم تصمیم می‌گیرد به شهربانی برود و برای نجات فرزندش همه چیز را لو بدهد تا کار برای آپرویزی که در دوران شانسش بود، در یکی از سخت‌ترین حالات ممکن قرار بگیرد. در سکانس اعترافات اکرم مانند سکانس بیمارستان شاهد فلش بک‌هایی به گذشته بودیم. البته هرچه فلش بک گذشته آپرویز در روند شکل‌گیری ارتباط مخاطب و سریال موثر بود، دیگر فلش‌بک های اپیزود غیر ضروری بودند. چرا که سریال باید به مخاطبش فضای فکر کردن بدهد و باعث شود مخاطب با فکر کردن روی مفاهیم سریال با آن ارتباط برقرار کند و استفاده بیش از اندازه از المان‌هایی مانند فلش‌بک جلوی این امر را می‌گیرد.
قسمت سیزدهم از فصل سوم سریال شهرزاد با پرداخت به خرده داستان‌ها، حذف درست شخصیت‌ها و روایت محکم، تبدیل به یکی از بهترین اپیزودهای این سریال شد. این اپیزود با این که از مشکلاتی هم رنج می‌برد اما به خوبی مخاطب را درگیر می‌‌کند و با پایان‌بندی خود به مخاطب هفت روز وقت می‌دهد تا برای چند اپیزود باقی‌مانده‌ی سریال، فرضیه‌پردازی کند.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.